گفتگو بادکتر سيدسعيد صدر، روانپزشک
گذشت آن زمان که فکر ميکرديم تنها راه ترک اعتياد، بستن دست و پاي معتاد به تخت و زنداني کردنش در زيرزمين خانه است. حالا دنيا به اين نتيجه رسيده که اعتياد نوعي بيماري پيچيده جسماني- رواني است و ترک آن نه تنها کار سادهاي نيست بلکه به کمک تيمي با تجربه از متخصصان نياز دارد. حالا همزمان با درمان عوارض جسماني اعتياد، حمايت رواني از بيمار معتاد و سالمسازي ذهن و روانش از عوامل اعتيادزا، يکي از ارکان ترک اعتياد است. درباره ابعاد رواني ترک اعتياد، با دکتر سيدسعيد صدر، روانپزشک و متخصص در زمينه ترک اعتياد گفتگو کردهايم.
آقاي دکتر، اعتياد بيشتر پديدهاي جسماني است يا رواني؟
تعريف اعتياد دو بخش دارد؛ يکي وابستگي جسماني و يکي وابستگي رواني. مواد اعتيادآور از نظر ميزان وابستگي جسماني و روانيشان متفاوتاند؛ يعني بعضي از مواد، وابستگي جسميشان بيشتر است و بعضي ديگر، وابستگي روانيشان. تعريف وابستگي جسمي اين است که اگر فرد ماده را مصرف نکند دچار علايم ترک ميشود که به صورت مشکلات جسماني خودش را نشان ميدهد؛ علايمي مانند درد و کوفتگي بدن، به هم خوردن دستگاه گوارش و... به عبارت ديگر، وابستگي جسماني مساوي است با علايم ترک اما وابستگي رواني که مهمتر و شديدتر است، يعني هر گونه رفتار جستجوگرانه براي دستيابي به مواد. به اين معنا که فرد از همان اول صبح که از خواب بيدار ميشود، پيش از هر کاري، اولين دغدغهاش اين است که چه طور مواد را براي خودش فراهم کند.
پس با اين حساب، بخش عمدهاي از ترک اعتياد، از بين بردن وابستگي رواني است. درست است؟
بله. جالب است بدانيد که ترک جسماني مواد مخدر خيلي مهم نيست و حتي روشهاي متعدد ترک هم هيچکدام ارجحيت فوقالعادهاي بر يکديگر ندارند. يعني آنهايي که موقع ترک درد ميکشند يا درد نميکشند و راحت يا سخت ترک ميکنند، تفاوت چنداني با هم ندارند. موفقيت ترک بيشتر به اين بستگي دارد که وابستگي رواني از بين برود. در نتيجه، ترک موادي که وابستگي رواني بيشتري ايجاد ميکنند، سختتر است.
مانند کدام مواد؟
براي مثال، حشيش وابستگي روانياش خيلي بيشتر از وابستگي جسمانياش است. البته نه اينکه علايم جسماني نداشته باشد اما چون نوع ماده طوري است که تغيير و تحول جسماني زيادي ايجاد نميکند، علايم ترک آن هم خفيفتر است؛ مقداري تپش قلب و تعريق. در عوض، ترياک تغيير و تحول جسمانياش زياد است و در نتيجه وقتي فرد ترک ميکند، با علايم ترک جسماني شديدتري مواجه ميشود که در طول سه تا پنج روز به اوج ميرسد و سپس از بين ميرود. مهم اين است که علايم ترک جسماني هر چقدر هم شديد باشند، دوره کوتاهي دارند و از آن به بعد است که علايم ترک رواني شروع ميشوند و فرد با اينکه از نظر جسماني هيچ نيازي به مواد ندارد، هوس مصرف دارد يعني اين ميل و ولع را دارد که دوباره برود مواد مصرف کند.
آيا نوع ماده مخدري که فرد انتخاب ميکند، با ويژگيهاي شخصيتي و رواني او ارتباط دارد؟
البته نميشود با اطمينان گفت که هر کس براي مثال، حشيش را انتخاب ميکند، چنين آدمي است يا ارتباط معناداري را تعريف کرد اما در کل هر مادهاي که با حالت روحي فرد سازگارتر باشد، از نظر رواني بيشتر احتمال وابستگياش به آن ماده وجود دارد. براي مثال، اگر فردي حشيش مصرف کند و دچار احساس ناخوشايندي بشود يعني سيستم روحي درونياش آن را نميطلبد و ميرود سراغ مادهاي که با وضعيت جسماني و روانياش سازگارتر باشد. نه، اينطور نيست چون خيلي وقتها انگار فرد از همان اول حس ميکند به چه چيزي نياز دارد و ميرود سراغ همان. يعني بهطور معمول اولين امتحانها، امتحان همان مادهاي است که برايش لذتبخشتر است. اين طور نيست که همه از سيگار شروع کنند و به هروئين يا کراک ختم کنند. خيليها وابستگيشان براي هميشه در حد سيگار ميماند. بعضيها هم از حشيش شروع ميکنند اما ميبينند آنها را ارضا نميکند و به سراغ هروئين يا موادي که بيشتر انرژيزا و محرک باشند، ميروند مانند کوکائين و موادي که آمفتامين دارند.
کي ميشود گفت که فردي معتاد براي ترک اعتيادش آمادگي رواني دارد؟
وقت مشخص ندارد. تحقيقات نشان داده که اغلب افرادي که اعتياد سنگين دارند، پس از 20 بار ترک، تمايل پيدا ميکنند که واقعا مواد را کنار بگذارند. در واقع آمادگي رواني به انگيزههاي آن شخص براي ترک کردن باز ميگردد. بعضيها ممکن است پس از مدت کوتاهي که از اعتيادشان ميگذرد، اين انگيزه را پيدا کنند و بعضي ديگر ممکن است پس از سالها اعتياد هنوز انگيزه ترک نداشته باشند. در هر حال، بدون انگيزه هيچ موفقيت درماني وجود ندارد.
ميشود اين انگيزه را در فرد معتاد به وجود آورد؟
البته تا انگيزه دروني نباشد، موثر نيست ولي راههايي هم براي ايجاد انگيزه وجود دارد. براي مثال، خيلي از درمانگرها سعي ميکنند در فردي که اعتياد دارد، انگيزه ترک ايجاد کنند چون اين واقعيتي است که اگر فرد خودش به اين نتيجه نرسيده باشد که بايد ترک کند، حتي اگر زندانياش کنيم و به زور ترکاش بدهيم، به محض آزاد شدن دوباره ميرود سراغ مواد. روان درمانگران با شناخت درماني در فرد، ايجاد انگيزه ميکنند، به اين صورت که مصرف و پيامدهاي مصرف را برايش توضيح ميدهند و در مقابل، مصرف نکردن و جنبههاي مثبت آن را برايش تشريح ميکنند تا بيمار خودش اين را سبک و سنگين کند و سپس تصميم بگيرد اين کار را انجام بدهد يا نه.
مراحل ترک اعتياد را برايمان بگوييد.
مرحله اول پس از ايجاد انگيزه، مراجعه به طبيب براي درمان دارويي اعتياد است. فرد معتاد پس از درمان دارويي، براي حفظ شرايط پاک بودن و زندگي بدون اعتياد، به انجمنهاي بينام (NA) معرفي ميشود. اين مراحلي است که در ايران، عملي است اما در کشورهاي ديگر مراحل بعدي عبارت است از مددکاري، سيستم کاريابي، مراجعه مکرر فرد به روانپزشک براي پيدا نشدن شرايط اعتيادزا و درمان افسردگي و اضطراب.
باوري رايج ميان مردم وجود دارد که فرد معتاد هيچوقت نميتواند ترک کند و دوباره به اعتيادش برميگردد. اين باور چهقدر صحيح است؟
دليل وجود چنين باوري اين است که در جامعه ما موفق نبودن در زمينه ترک اعتياد زياد است و علتش هم سيستم درماني بسيار بد ما براي درمان اعتياد است. ما نيروها و ارگانهايي داريم که در زمينه اعتياد کار ميکنند و چون همه موازي هم کار ميکنند، برآيند کارشان صفر ميشد و حتي بعضيهاشان خنثيکننده عملکرد همديگرند. از طرف ديگر بايد به NGOها و انجمنهاي بينام بيشتر بها داده شود. جمع شدن افراد درمان شده در کنار هم يکي از ابزارهاي موفق درمان است اما اين اتفاقها نميافتد و در نتيجه موفقيت درمان کم است. پس نميشود گفت اين باوري که ميان مردم وجود دارد، صددرصد غلط است چون در اين شرايط کسي نميتواند ترک کند و اغلب از يک ماده به سراغ ماده ديگري ميروند.
دو کلام با خانواده معتادان
خانواده در ايجاد انگيزه ميتوانند کمک کنند ولي متاسفانه وقتي چنين اتفاقي ميافتد، يک بحران در خانواده محسوب ميشود و خيلي نميشود توقع داشت که همه افراد خانواده حرکات سنجيده و درستي انجام دهند. متاسفانه خانواده درجه اول اغلب آخرين افرادي هستند که از اعتياد فرد باخبر ميشوند و نکته جالب اينکه طبق آمار، بيشتر خانوادههايي که شک دارند بچهشان معتاد شده يا نه، در آخر معلوم ميشود که واقعا معتاد شده است. اما خانواده به طور اتوماتيک مايل است که اين موضوع را انکار کند و وقتي هم مطمئن ميشوند که اين اتفاق افتاده، آنقدر ناراحت و هيجانزده ميشوند که اغلب کار را خراب ميکنند. ما اين جور مواقع توصيه ميکنيم که خانواده بهطور مستقيم با اين مساله مواجه نشود. براي مثال، سريع نگويند تو معتاد شدهاي، بايد به مرکز ترک اعتياد بروي بلکه بهتر است با شيوهاي غيرمستقيم و با گفتن اينکه مدتي است از نظر رفتاري تغيير کردهاي، خواب و خوراکت به هم ريخته و شايد مريض باشي، او را پيش روانپزشک ببرند و بگذارند پزشک با اين مساله مواجه شود. در اين جور مواقع، نقش روان درمانگر بسيار پررنگ ميشود و اولين اقدام هر خانوادهاي بايد مراجعه به روان درمانگر باشد. گفتن حرفهايي از اين قبيل که براي مثال، «کافي است اراده کني تا بتواني ترک کني» هم براي ايجاد انگيزه فايدهاي ندارد چون فرد معتاد اگر اراده داشت که معتاد نميشد. خانواده بايد نقص و ضعف شخصيت او را بپذيرد و در جهت حمايت از او حرکت کند. رفتارهاي سرزنشآميز هم کار را خرابتر ميکنند و موجب ميشوند فرد معتاد که از قبل دچار ضعف رواني بوده، به همان چيزي که او را آرام ميکند پناه ببرد و وابستگياش بيشتر ميشود.
منبع:http://www.salamat.com
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}